این سکانس، یکی از سکانسهای عجیبی است که هزاران حرف برای گفتن دارد. اسدالله خان پاخم کرده و کنار مزار پدرش نشسته تا نشان دهد که بالاخره او هم از اسب اقتدار و یککلام بودن پایین آمده و میخواهد روش همراهی با فرزندانش را در پیش بگیرد. یک جایی میگوید که انگار شیوههای قدیمی جواب نمیدهد و همین نشان میدهد که از مسیر طی شده راضی نیست. با یک جور استیصال میگوید:«اومدم دعای خیر کنی که کارام روبراه بشه.» اینگونه نشستن یک پدر انگار یک جورهایی دل مخاطب را نرم میکند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد